عسل، دختری که برای ازدواج با نامزد انتخابی خانوادهاش عازم لندن است، در هواپیما با جوانی به نام دهناد آشنا میشود. دهناد او را از ازدواج با مردی که قبلاً ندیده است منع میکند. وقتی عسل به لندن میرسد و مرد مسن و آبلهرویی را میبیند که طبق توصیفات خانوادهاش لباس پوشیده است، با این تصور که او همسر آیندهاش است، از او فرار میکند و به پانسیون خواهر دهناد پناه میبرد. در آنجا، عسل با ابهامات زیادی روبهرو میشود و متوجه میشود که در حال حاضر به دهناد علاقهمند شده است. این داستان با پیچیدگیهای احساسی و روابط میان شخصیتها، چالشهای عاطفی و دراماتیک را به تصویر میکشد.