یه داستان... یه زندگی... یه دختر به اسم دریا شریفی... دختری شیطون، با دو تا دوست مثل خودش که قصد دارند با هم به یه مسافرت چند روزه برن، اما توی راه اتفاقی میوفته و این جاست که سرنوشت، دختر شیطون ما رو با پسر خجالتی قصه مون آشنا می کنه؛ اما این آشنایی به کجا کشیده می شه؟
#درخواستی
اولین باری که چِیس پارکر رو دیدم، خب واقعا تاثیری خوبی روش نذاشتم. توی دستشویی راهرو رستوران قایم شده بودم و برای دوست صمیمیم پیام میفرستادم که از شر قرار مزخرفی که گذاشته بودم نجاتم بده. اون حرفامو شنید و بهم گفت هرزه! بعدش هم سعی کرد درباره قرار گذاشتن نصیحتم کنه. پس من بهش گفتم نگران کارای لعنتی خودش باشه...
داستان در مورد یه شیخ دو رگه ایرانی و عربه که از عموش یه دختر ۱۴ساله رو کادو میگیره و رعیت خودش میکنه ، اونو به عمارت خودش میبره اما یه روز که میرن ایران اونجا میفهمه که دختره....!
صبح روز تولد امبر هوارد متفاوت با تمام روزهای عمرش شروع میشه.
تقه هایی که به در کوبیده میشه ...
و خبری که کل زندگیش رو وارد مسیر جدیدی میکنه ...
گاهی با یک نگاه دل به کسی میدی که نباید و این نبایدهای زندگیت انقدر رو دلت سنگینی میکنه که اتفاقی میوفته که نباید!!!!
-پسری که بخاطر گذشته ی مادرش کینه ای عمیق تو دلشه
کینه ی عشق
-دختری که بخاطر گذشته ی خیانت بارِ پدرش تاوان میده تاوانِ عشق