این داستان، داستان افرادی است که وارد بازی بد و خطرناکی شدهاند.
شاید ناخواسته، شاید با تصمیم غیرمنطقی، اما خطا کردند و وارد بازی اشتباهی شدند، بازیای که پایانی ندارد؛ مگر آنکه آن را خود بازیکنان بهاتمام برسانند، با احساس خود.
گاهی باید با احساس تصمیم گرفت، چراکه احساس است که تمام بدیها را نابود و خوبیها را به قلب میبخشد، احساسی که از جنس حربه است، حربهی احساس
این داستان، داستان افرادی است که وارد بازی بد و خطرناکی شدهاند.
شاید ناخواسته، شاید با تصمیم غیرمنطقی، اما خطا کردند و وارد بازی اشتباهی شدند، بازیای که پایانی ندارد؛ مگر آنکه آن را خود بازیکنان بهاتمام برسانند، با احساس خود.
گاهی باید با احساس تصمیم گرفت، چراکه احساس است که تمام بدیها را نابود و خوبیها را به قلب میبخشد، احساسی که از جنس حربه است، حربهی احساس.
محیا که از گروه دیوونه و خلافکاری در حال شکنجه و تکه تکه کردن مردم فیلم گرفته بود مجبور به فرار به شهری دیگه ای و صیغه شدن با محسن میشه و...
دامینیک روسو، مردی سرد و بیاحساس و البته بشردوست هست و مادری بسیار زیبا داره که در دوران جوانیش یکی از زیباترین مدلهای کمپانی 'لیبل' بوده.
اون درحال حاضر یکی از صاحبان کمپانی لیبل و مجلهی مد مربوط به این کمپانی هست. بخش دیگهای از داستان مربوط به "الا" که دختری بسیار سختکوش، سرزنده و البته جسور هست که برای گذران زندگی و رسیدن به هدفی که در ذهن داره، به سختی کار میکنه و چندین کار پارهوقت رو در یک شبانهروز انجام میده. سرنوشت دامینیک و الا از اولین ملاقاتشون به هم گره میخوره، هرچند این دیدار اول، باعث اخراج شدن الا از کار پارهوقتش توسط دامینیک میشه، اما ....
زندگی یکنواخت آوا دختری سی ساله و تنها مجرد خانواده و فامیل، با ورود پویان که از او کوچکتر است پرشور و هیجانی می شود. ولی در این بین، مسعود دوست دوران دانشجوییش، بعد از ۴سال قطع رابطه با آوا، به او بر میگردد