دختری بی نهایت مغرور ولی در عین حال شاد و شیطون که به هیچ وجه عشق و عاشقی رو قبول نداره نسبت به هم دانشگاهیش دچاره یه سری حس میشه که نمیتونه باهاش کنار بیاد....
این هم دانشگاهیش همونیه که میشه همه زندگیش همه هستیش محکم ترین تکیه گاهش رو زمین به این بزرگی...!!
ولی درمسیره رسیدن به همدیگه یه اتفاقاتی میوفته که ...
رونیا سالاری دختری ۲۰ ساله دانشحوی معماری که شیفته ی مادربزرگ پدری خود فخرالسادات سالاری است. روزی خبر فوت مادربزرگش به او میرسد، طبق وصیت نامه ی مادربزرگ بزرگترین نوه ی دختری (رونیا) موظف به ازدواج با بزرگترین نوه پسری هوو اش میباشد، چراکه میخواهد با این وصلت اختلافات گذشته را حل و فصل نماید. اگر رونیا و یا ارتام(بزرگترین نوه ی پسری) قصد این ازدواج را ندشته باشند ثروت فخرالسادات به آنان تعلق نمیگیرد. با این ازدواج اجباری مسیر زندگی این دو فرد تغییر میکند!!
رمان هیچوقت اعتراف نکن داستان نفس، دختری جوان را روایت میکند که همراه دخترخالهاش، رزا، برای بازگو کردن خاطراتش به یک روانپزشک مراجعه میکند. اما این روانپزشک برخلاف تصور، مردی جوان و پر از شیطنت است که روند مشاوره را به شکلی غیرمنتظره تغییر میدهد.
این داستان با نگاهی عمیق به تأثیرات اعترافات و پیامدهای آنها، زندگی شخصیتهایی را به تصویر میکشد که هر کدام به شکلی از حقیقت زندگی ضربه میخورند. با این حال، پایان داستان با حس خوشایندی همراه است و مخاطب را با لبخندی به اتمام کتاب میرساند.
رویای واقعی داستانی پر از شیطنت و لحظات خندهدار است که زندگی سه دوست صمیمی و پرانرژی را روایت میکند. این سه دختر که مانند خواهر برای هم هستند، در یک خانه زندگی میکنند و روزهای خود را با ماجراجویی و شوخیهای بیپایان سپری میکنند.
اما همه چیز زمانی جذابستر میشود که سه نفر دیگر به جمع آنها اضافه میشوند. این شش نفر با هم تصمیم میگیرند دنیای خود را با خنده و شیطنتهایشان دگرگون کنند. دوستی، عشق، و لحظات پرشور و خندهدار داستانی از زندگی آنها میازد که تا مدتها در ذهن خواننده باقی میماند.
نام اثر: ساختمان دو واحده
نویسنده: حدیثه اسماعیلی
ژانر: کلکلی، طنز
تعداد صفحات: 179
---
رمان "ساختمان دو واحده" روایتگر ماجرای دختری به نام عسل است که از شمال به تهران میآید تا در دانشگاه درس بخواند. او و دوستش رها تصمیم میگیرند خانهای مجردی در تهران اجاره کنند. همه چیز آرام پیش میرود تا اینکه متوجه میشوند واحد روبهرویی، که تا پیش از این خالی بود، حالا به خانهای مجردی برای چند پسر تبدیل شده است. ماجرا از اینجا شروع میشود..