💚رمان: #آتش_سودای_دل
🍀ژانر: #عاشقانه #ازدواج_اجباری
🍀نویسنده: #مبینا_نورافکن
سودابه قرص تحریک کننده به پسری که مورد علاقهاش میده و اون رو به سمت خودش میکشه دخترونگیش رو تقدیمش میکنه و درست روزی که متوجه میشه از مهرداد حامله است....مهرداد....
روناک دختر بچه روستایی که به اجبار زن سیوان پسر خان میشه
پسری غیرتی و پر جذبه که هر شب تختشو دخترای رنگ و وارنگ و پلنگ شهری پر میکنن و چشمش اصلا روناکو نمیبینه
اما امان از وقتی که سیوان بعد از سالها از شهر برمیگرده و روناکی رو میبینه که دیگه یه دختر بچه ساده و مظلوم نیست... #جدید
دین رُبیلارد، مدافع تیم شیکاگو استارز، خوششانسترین مرد جهان است: یک سوپراستار ورزشی باارزش و پرافتخار،با یک شغل جانبی سودآور بهعنوان یک مدل بیلبورد برای لباسهای زیر اِندزون. اما زندگی در جاده افتخار شروع به محو شدن کرده و دین به دل جاده میزند تا بفهمد چه مشکلی پیش آمده است. هنگامی که او به بخش خلوت بزرگراه کلرادو برخورد میکند، چیزی را میبیند که زندگی طلایی اش را به گونه ای که نمی تواند تصورش را بکند متزلزل میکند. یک خانم جوان ... پوشیده در لباس سگ آبی.
بعد از فوت مادر شاهین و شاهرخ، پدرشان که آدمی هوسباز است با دختری به اسم سونیا که خیلی کوچکتر از خودش است عقد میکند. اما این دختر که انسان معمولی نیست، عاشق شاهین میشود و هر کاری میکند تا با او وارد رابطه شود. ولی شاهین خودش عاشق دختر دیگری است و وقتی سونیا به نتیجه نمیرسد ...
اولین باری که چِیس پارکر رو دیدم، خب واقعا تاثیری خوبی روش نذاشتم. توی دستشویی راهرو رستوران قایم شده بودم و برای دوست صمیمیم پیام میفرستادم که از شر قرار مزخرفی که گذاشته بودم نجاتم بده. اون حرفامو شنید و بهم گفت هرزه! بعدش هم سعی کرد درباره قرار گذاشتن نصیحتم کنه. پس من بهش گفتم نگران کارای لعنتی خودش باشه...