تا به حال برایتان پیش آمده که در ترافیک، با رانندهی ماشین جلویی، در آینهی بغل ماشینش چشم در چشم شوید؟ قصهی من و او از یک چراغ قرمز و یک نگاه تصادفی در آینهاش شروع شد و به جاهایی رسید که نمیدانم او دچار شد یا من....
رمان آصلان داستان آصلان شاهی، تاجر چرمی نامدار و خشنی است که از دختری زیبا و مظلوم به نام آلما به طور مخفیانه مراقبت میکند. آصلان تصمیم گرفته که هرگز نزدیک آلما نشود و در امانتهایی که به او سپرده شده خیانت نکند، اما دلبری و طنازی آلما باعث میشود تا طاقتش طاق شود و او را به دست بیاورد.
غافل از اینکه این تصمیم او باعث میشود که حقیقت تلخی در مورد مرگ خانواده آلما آشکار شود. سرنوشت آصلان و آلما در هم تنیده میشود و آنها باید با معماهایی روبهرو شوند که میتواند زندگیشان را تغییر دهد. داستانی پر از پیچیدگیهای احساسی، معماهای حلنشدنی و عشقی که در میان درد و رنج شکل میگیرد.