داستان در مورد یه شیخ دو رگه ایرانی و عربه که از عموش یه دختر ۱۴ساله رو کادو میگیره و رعیت خودش میکنه ، اونو به عمارت خودش میبره اما یه روز که میرن ایران اونجا میفهمه که دختره....!
صبح روز تولد امبر هوارد متفاوت با تمام روزهای عمرش شروع میشه.
تقه هایی که به در کوبیده میشه ...
و خبری که کل زندگیش رو وارد مسیر جدیدی میکنه ...
گاهی با یک نگاه دل به کسی میدی که نباید و این نبایدهای زندگیت انقدر رو دلت سنگینی میکنه که اتفاقی میوفته که نباید!!!!
-پسری که بخاطر گذشته ی مادرش کینه ای عمیق تو دلشه
کینه ی عشق
-دختری که بخاطر گذشته ی خیانت بارِ پدرش تاوان میده تاوانِ عشق
بعد از سالها زندگی تو شهرِ کوچیک با اصرار رامین که خودش تو مرکز
استان تو یه شرکت بزرگ کار می کرد؛ ما هم به این شهر اسباب
کشی کردیم. همه مون خیلی هیجان داشتیم.منو رویا بیشتر ،چون
شهر بزرگتر بودُ امکاناتِ بیشتر پیشِ رویمون بود
#درخواستی
❤️رمان #عروسک_چشم_آبی
❤️نویسنده #بی_پروای_قصه_گو
❤️ژانر #عاشقانه #بزرگسال
❌