خلاصه کتاب
گیتا دختری است که همیشه به خاطر شجاعت و استقامتش شناخته میشده، اما در روزهای اخیر با بیتوجهی والدینش که هر دو پلیس هستند، روبهرو شده است. پدر و مادرش که درگیر کارهای پرخطر خود هستند، حتی برای دقایقی هم به او فکر نمیکنند و این موضوع گیتا را در تردید و تنهایی فرو میبرد. او به تلاشی بینتیجه دست میزند تا با شرایط جدید کنار بیاید، اما همه چیز پیچیدهتر میشود وقتی که والدینش برای یک ماموریت بحرانی و پرریسک عازم میشوند. حالا گیتا در یک وضعیت بیپاسخ باقی میماند؛ بیاطلاع از سرنوشت والدینش و بیکستر از همیشه. در این تنهایی، او با خود و احساساتش روبهرو میشود و احساس میکند در دنیای سرد و بیروحش بیش از پیش محصور شده است.