دانلود رمان گرگم به هوا... همه چیز از یک سفر تفریحی شروع شد؛ سفری که قرار بود یادگاری از لحظات خوش و به یاد ماندنی باشد، اما به فاجعهای تبدیل شد که همه را به وحشت انداخت. غزل شکیبا، وکیل پایه یک دادگستری، به همراه چند نفر دیگر به جزیره کیش سفر کرده بود. اما وقتی قایقشان در میانه دریا خراب شد، همه چیز به هم ریخت.
۱۲ روز دوری از دنیای بیرون، ۱۲ روز بیخبری از همه چیز، ۱۲ روز تنها با یک مرد قایقران در جزیرهای کوچک و پرت، دور از هرگونه ارتباط با دنیای بزرگ و پرهیاهو. در این مدت، غزل و قایقران مجبور شدند برای بقا با هم کنار بیایند و در دل دریا، روزهای پر تنش و مشقتبار را بگذرانند.
این سفر که قرار بود خاطرهای خوش باشد، به یک آزمون طاقتفرسا تبدیل شد. غزل در میان دریا و در یک وضعیت بحرانی با چالشهای روانی و جسمی روبهرو شد که هیچکدام از آنها قابل پیشبینی نبود.
دانلود رمان یار و یاور... کمد ریلی را باز کردم و وارد شدم. نگاهی به کت و شلوارم انداختم، سپس کت شلوار مشکیم را برداشتم و پوشیدم. بعد به سمت کشوی ساعتها رفتم، درش را باز کردم و یکی از ساعتهایم را برداشتم و در دستم گذاشتم. کشوی بعدی را باز کردم و کراوات مشکیم را برداشتم. ایستادم جلوی آینه و کراوات را بستیم. دستی به ریش سفیدم کشیدم و مرتبش کردم. نگاهی به آینه انداختم و بعد کفشهایم را پوشیدم. به سمت میز کنسول رفتم، تسبیحم را برداشتم و از اتاق بیرون آمدم.
در همین لحظه در باز شد و نیاز وارد خانه شد. به سمتش رفتم و گفتم: «تو اینجا چیکار میکنی؟» او متعجب نگاهش را از سر تا پایم برد و بیآنکه حرفی بزند، به من خیره شد.