دکتر رایمون افخم متخصص و جراح مغز و اعصاب پسری مغرور و جذاب و به شدت منظم پیشنهاد مادرش برای خواستگاری آوینا پزشک انترن از همکاران تیم تحقیقاتی بیمارستان را رد میکند ...
دختری که ذهن او را تا حدودی درگیر کرده...
دکتر افخم درگیر رسیدگی به کلاهبرداری از پرونده مهمی است و برا پیگیری و تحقیقات و در جستجوی شاهدی چند هفته ای را به امریکا مسافرت میکند...
آوینا دختری زیبارو که گذشته ای از شکست عشقی دارد و او را به شدت توودار، ساکت و خونسرد نسبت به آدم های اطرافش کرده و ...
دکتر افخم را چه میشود که بعد از بازگشت از امریکا به خواستگاری آوینا (دخترچشمجنگلی) میآید....
دلبر دختری شیطون و کنجکاو که ناخواسته پا به بزرگترین باند قاچاق می ذاره و تاوان کنجکاویشو با از دست دادن آزادیش و زندگی اجباری با رئیس اون باند می پردازه غافل از اینکه همه چیز بازی بوده و....
قصمون در مورد دختریه که بخاطر نقص مادرزادیش از کودکی از همه رانده شده. نه مادرش اون رو قبول میکنه و نه پدرش از پس نگهداریش برمیاد.مادرش اون رو رها میکنه و خالش سرپرستیشو قبول میکنه.اما…
اون هم بعد به دنیا اومدن دخترش ؛ دیگه نمیتونه مادر خوبی برای ماهور قصه باشه.
قصمون از جایی شروع میشه که دخترخاله ی ماهور که خواهرناتنیش بوده میمیره و خاله ی ماهور اون رو مسئول مرگدخترش میدونه و از خونه بیرونش میکنه..دختر۲۰ ساله ی قصمون سرگردون خیابونا بوده که با یه اگهی مواجه میشه:
_نیازمند پرستار برای سالمند..
با امید به خدا تصمیم میگیره بره اونجا..
فکر میکنید با چه کسی رو به رو میشه؟