لیلی، شخصیت اصلی داستان، در مواجهه با بحرانهای زندگیاش، تصمیم میگیرد سکوت اختیار کند و هیچ توضیح یا دلیلی برای رفتارها و انتخابهایش به خانواده ارائه ندهد. این سکوت، منجر به طرد او از سوی خانواده و ترک خانه میشود. با رانده شدن از خانهای که مملو از صفا و آرامش بود، لیلی وارد دنیایی پر از سختی و چالش میشود. روزگار سخت و اتفاقات تلخ، لیلی را که زمانی مهربان، صبور و عاشق بود، به دختری سرد، بیاحساس و خشمگین تبدیل میکند. حالا او در برزخی جهنمی به دنبال پیدا کردن راهی برای نجات خود و مقابله با مشکلاتش است.
المیرا دختری است که دنیای خاصی را تجربه میکند. او چیزهایی میبیند که دیگران قادر به دیدن آنها نیستند و صداهایی را میشنود که دیگران نمیشنوند. وضعیت ذهنی او پیچیده است و همه او را ترک کردهاند. او در آسایشگاه روانی قرار دارد و حتی عزیزترین افرادش نیز از او ناامید شدهاند. هیچکس به او امیدی برای درمان نمیدهد. او از جنون عبور کرده است و نمیداند باید چه کند. آیا راهی برای نجات او وجود دارد؟ این داستان به بررسی مشکلات روانی و تلاش برای نجات از شرایط پیچیده میپردازد.
سیتاوک، دختری جوان و وکیل حرفهای، پرونده قتلی مشکوک را در دست میگیرد. اما در راه حل این پرونده با خطراتی روبرو میشود که او را به چالش میکشد. در این مسیر، سیتاوک باید تصمیماتی بگیرد که به قیمت جانش تمام میشود. داستان روایتگر این است که چگونه یک فرد میتواند در دل مشکلاتی که از همه طرف او را احاطه کردهاند، با چالشهای درونی و بیرونی روبرو شود.