دانلود رمان پناهِ سیاوش... من سیاوش پاکزادم… برخاسته، از سختی های کوچک و بزرگی هستم، که سرنوشت در سر راه قرار داده بود… اما تصمیم گرفتم در برابر مشکلات صبور بمانم و زندگی کنم…
دانلود رمان اسرار چهار زن... چهار زن، از سه نسل، يادداشت های نامنظمی از زندگی خود، نه روزانه، بلکه هر زمان که فرصت پیدا می کنند، مي نويسند. آن ها این کار را نه برای بازگو کردن زندگيشان، بلکه فقط برای حفظ خاطراتشان انجام می دهند. در نهایت این یادداشت هاست که رازهای بزرگ آنها را آشکار و پیوند میان آنها را مستحکم می کند…
دانلود رمان پناه... پناه دختر يكى از ثروتمندترين مردان شهر بخاطر ورشكستگى پدرش مجبور به ازدواج با شريك پدرش مى شه. پناه ناراضى و آقاى خودشيفته چطور مى تونن از پس هم بر بيان. عاشقانه اى گيرا و بكر كه در هيچ جا پيدا نمى كنيد.
دانلود رمان تهران نمیخندد ... روی پل هوایی می ایستم. هنوز هم ویر این را دارم که ببینم بالاخره روزی ممکن است پل سقوط کند یا ترک بردارد و من دقیقا از میان همان ترک بیفتم روی سر ماشین ها و له شوم یا نه؟ سرد نیست اما سوز خوبی دارد. دوباره شماره را میگیرم و بعد به ماشین ها زیر پایم نگاه میکنم. اولین باری که روی یک پل هوایی ایستادم زانوهایم می لرزید. خیال می کردم زمین از این بد عهدی که در حقش کرده ام ناراحت می شود…