رمان درمورددختری به اسم ساحل هست.یه دخترشیطونو صدالبته خوشمل دیگه جونم براتون بگه این خانم خوشمله دانشجوهست وتوی دانشگاه هم کلی شیطونی میکنه داستان وقتی جالب میشه که یکی ازاستادا که پیرهست به ساحل خانم نمره کم میده این خانمی هم برا تلافیش ادامس میزاره روی صندلی استاد خلاصه اینکه ازشانسش استادبه دلیل ی مشکلاتی دیگه نمیاد و ی استادجدیدمیاد که بعدا معلوم میشه پسر عموی ساحل خانمه یک پسر عموی مغرور و بداخلاق...
منم آن دختر از دیار غم
منم ان کس که غم خورد وغم خوار بود
منم ،منم،منم ،تنها منم
تنها یاری رسان خود، منم
خدایا دوستش داشتم
چرا گرفتی دستش را از دست من؟
خدایا من هنوز دوستش دارم
برگردانش..
مای نیم ایز شیطونک.
اری!نام من شیطونک است.
شیطونکی عاشق
دل داده ی یک شکست خورده.
یک مرد مغرور.
غروری شکست ناپذیر.
جدالی بین منو او.
جدال عاشقانه.
جدالی زیبا.
اما اخر هر جدال خوش نیست.
چی میشود بین منو او؟
خوش بخت خواهیم شد یا خیر؟
نمیدانم
به نام خدایی که درهمین نزدیکی است...
دلتنگی ها گاه از جنس اشک اند و گاه از جنس بغض...
گاه سکوت میشوند و خاموش میمانند...
گاه هق هق میشوند و میبارند..
دلتنگی من برای تواما.....جنس غریبی دارد!
کلاهمو از روی سرم برمیدارم ....الان مرتیکه الاغ بهم گیر میده شالمو
مرتب کردم و سعی کردم مثل آدم راه برم..
باقدمهایی که
سعی میکردم آروم باشه به سمت اتاقش رفتم..دوتا تقه به در زدم
وباشنیدن صدای نحسش وارد اتاق شدم ...
داستان ما راجع به دونفره؛ دونفر که باتمام قدرتشون سعی دارن دو نفر دیگه باهم ازدواج نکنن! یه خواهر شوهـر بدجنس و یـک برادر زن حیله گـــر و اما دوتاشون درحد مــــرگ تخس و شیطون! این دوتا سعی میکنن خواهر و برادرشون ازدواج نکنن چه آتیشهایی که نمی سوزونن… البته بگما این دوتا در حد مرگ زبون درازن اما در حین تمام نقشه هایی که کشیدن یه اتفاقی میفته که باعث میشه مسیر زندگیشون تغییر کنه و…