یه اسرافیل پرو و بی جنبه و بی ادب داریم !!با یه گوهر خنگ ومچل که گیراییش کمه در مقابل حرفای مثبت ۱۸ پسر عموش !..!…
این دوتا یه فضای کاملا شادی رو با هم دیگه ایجاد میکنن...
یهو یه داداش گیرم میادخوشگــل ...خداخیرش بده یه جیگرطلاهم واسم آورد....حتی توفکرم نمیگنجید مثه رمانا بشه زندگیم ولی شد دیگه...راستی این وسطاخداسوزنش و روی سلولای من جا گذاشت که....
همیشه با خودم فکر میکنم چرا یه شب گردن این پسره بیشعورو محکم با این دستام نمیگیرم تا خفش کنم از شرش خلاص بشم ولی هربار که فکر میکنم کنارش چه قدر کیف میکنم از تصمیمم پشیمون میشم یکهو از روی تخت جستی میزنم یه جرقه بزرگ توی سرم زده شده بود
_وایسا ببینم چرا که نه؟یه طوری این کارو میکنم که نمیره فقط زجر بکشه یا اصلا میتونم بدتر مثلا…. خنده مرموزانه ای کردمو با تخسی گفتم:آقا آرسام بچرخ تا بچرخیم لاستیک ماشین خوشگل منو پنچر میکنی؟دارم برات با هیجان پتوی رو تختمو کنار زدم و برای عملی کردن نقشم راهی شدم و… غرورم… لعنتی ترین ویژگی دوست داشتن من است…
گفتن او عشق من نیست اما من باور نکردم گفتن در جست و جوی عشقت نباش اما من تسلیم نشدم حکم فراموش شدنت قابل امضا نبودهضم نبودنهایت قابل انکار نبودجنگیدمو ماندم تا شاید روزی پیدا شوی،پیدا کردنت زمان برد اما پیدا شدنت سخت ماند و این بود سرانجام عشقمون یکی بود دیگریم هست
اما روزگاری برای ما نبود من رئیس این خراب شده هستم یا نیستم؟امیر_بلا به دور این چه حرفیه خانوم مدیر عامل شکسته نفسی میفرمایید یاشار_یکم آرومتر آرام الان شهرداری باور میکنه شرکتمون خراب شدس میاد باقی مونده هاشو جمع میکنه بدبخت میشیم...
بسه…بســـــــــــــه…اینقدر روی اعصاب من راه نرید… وقتی من یه چیزی بهتون میگم باید بگید چشم وقتی میگم خودتونو بندازید تو دریا نباید حرف بشنوم فقط اطاعت...محکم کوبیدم رو میز و از شدت خشم نفس نفس زدم یکهو امیر از سرجاش بلند شد به سمت در خروجی رفت که با خشم به سمتش اشاره کردمو داد زدم:کجا سرتو انداختی پایین میری
برهان دکتر روانشناسیای که مذهبیه یک شب که میخواد بره دنبال برادرش متوجهی کسی جلوی ساختمون مطبش میشه و باعث میشه سرنوشتش به اون شخص گره بخوره. گرهای که اون رو به سمت عشق و علاقه میبره و...