رمان سیگار نقره ای درباره دختری به نام آدریانا است که در کودکی، پدرش به دلیل نامعلومی کشته میشود و مادرش به طرز عجیبی دزدیده میشود. این اتفاقات تلخ، باعث میشود که آدریانا تصمیم به رفتن به دانشکده افسری بگیرد و شغل پلیسی را انتخاب کند تا شاید بتواند به نوعی انتقام بگیرد یا حقیقت را کشف کند.
پس از گذشت سالها و رسیدن به سن بیست و سه سالگی، یک پرونده به دست آدریانا میرسد که تمامی گرههای زندگیاش را باز میکند. این پرونده، شروعی است برای یک سفر پیچیده و پر از دشواریها و البته زیباییها که آدریانا را در مسیری جدید از زندگی قرار میدهد.
دانلود رمان هذیون... آرنجم را به زمین تکیه دادم و با سختی نیمخیز شدم تا بتوانم بنشینم. یقه لباسم را در مشتم فشردم و در حالی که نفسنفس میزدم، سرم را به دیوار تکیه دادم.
ساق دستم تیر میکشید، رد ناخنها روی پوست قرمز و خطخطیاش جا مانده بود. با هر حرکتی که به دستم میدادم، دردی شدید در مچم میپیچید و ریتم نفسهایم را ناخودآگاه تندتر میکرد. اما تمام این دردها در برابر زخمی که در قلبم بود، هیچ به حساب میآمد.
بوی غذای سوخته فضای خانه را پر کرده بود و تلفن بیوقفه زنگ میخورد. اما ذهنم چنان خالی بود که حتی نمیتوانستم دست و پایم را راهنمایی کنم چه کاری باید انجام دهند...
دانلود رمان دیوار آهنی. ریما، دختری که به خاطر اتفاقی بیارزش و پوچ از خانوادهاش طرد شده، اتفاقی که در آن بیگناهترین فرد، خودش است.
او حالا پرستار کودکی کوچک میشود، اما... پدر آن کودک چه کسی است؟! پدری که عشق قدیمی و فراموشنشدنی ریماست!