دانلود رمان بهشت میان بازوانت فائزه.ب
رمان بهشت میان بازوانت ⬆️📚
✍️نویسنده : فائزه .پ
تعداد صفحات : 96
خلاصه رمان:
این رمان یه رمانی با جنبه عاشقونه و رمانتیک و در عین حال طنز.که اشنایی یه پسر مغرور در عین حال پر جذبه رو با پرستز خاصی که در نگاه اول مغرور و جدی به نظر میرسه رو با یه دختر دانشجوی کنجکاو و شیطون تو یه مسابقه قایق رونی که بیشتر بین بچه های دانشگاه اونم فقط واسه رو کم کنی و شرط بندی برگزار میشه رو به تصویر میکشه که قصه عشق حقیقی از ورود به موزه ای شروع میشه که ورود مجرد ها به اون ممنوعه و…..
پایان خوش
#عاشقانه #طنز #کلکلی
#بهشت_میان_بازوانت
دانلود رمان سکوت تلخ از پانیذ میردار و Elnaz Dadkhah
سکوت تلخ 📚⬆️
نوشته پانیذ میردار و Elnaz Dadkhah
👈 درخواستی دوستان
خلاصه: نیکا دختری که تو یه شب سرد پاییزی دم در خونشون با بدترین صحنه عمرش مواجه میشه جسد خونین خواهرش رو مقابل خودش میبینه و زندگیش عوض میشه و تصمیم میگیره انتقام خواهرشو بگیره.این قصه قصه یه دختره دختری که وجودش پر از اتشه پر از اتش انتقام دختری که میخواد به هر طریقی شده انتقام بگیره و زهرشو بریزه حتی به قیمت از بین رفتن زندگیش اون هیچ ترسی نداره هیچی برای از دست دادن نداره فقط میخواد انتقامشو از زندگی بگیره . ..
ژانر: #معمایی #ماجرایی یکم #پلیسی قاطیشه میتونه گاهی طنز باشه و گاهی تلخ رگه های عشق رو هم بهش اضافه میکنم
دانلود رمان تو با منی از نیلا
تو با منی📚👆
نویسنده : نیلا
ژانر طنز.ازدواج صوری.کل کلی.عاشقانه
خلاصه ی از داستان رمان:داستان درباره ی دختری به اسم آهو هستش که برای سفر کاری اقدام کردهولی بهش خبر میدن که باید متاهل باشه و در همین حین هم کارمند جدیدی به شرکت میاد که اونم همین مشکل رو داره.علی رغم اختلافاتی که باهم دارن یه ازدواج صوری میکنن اما با برگشتن پسر خاله ی اهو که تازه از خارج اومده…..
رمان تازیانه و عشق📚👆
ژانر عاشقانه.اجباری.طنز.کلکل
خلاصه:شهاب و فرگل مدت هاست که عاشق هم هستن ولی برادر فرگل به ازدواج اونها رضایت نمیده ؛ بعد از این که تلاش اونها برای راضی کردن برادر فرگل بی نتیجه میمونه ، آنها تصمیم میگیرن که مخفیانه ازدواج کنند و فرار می کنن ؛ برادر فرگل وقتی موضوع رو میفهمه ، خواهر شهاب رو میدزده و شروع به اذیت و آزار اون میکنه تا اینکه ……………………پایان خوش
پیشنهاد آدمین.توصیه شده توسط کاربران سایت.
دانلود رمان حواست نیست از gopel
حواست نیست
✍️نوشته gopel
مقدمه:
سر دو راهی عشق و نفرت..
در جستجوی چشمانی عاشق و بارانی درمانده تر از گذشته..
تنها گذر نامه ی جاده ای به اسم انتقام را در دستانم گذاردند..
بر خلاف مسیر عاشقی ظاهرش زیبا بود ..
خوش میدرخشید در آن قیامت سرای انتقام جویان..
هر چه جلوتر میرفتم اشک و آه را پشت چشمان به خون نشسته از انتقامم پنهان میکردم..
قلبم ندای”بی پروایش را با نفرت میخواند”..
و عقلم”فریاد حواست نیست هایش..را برایم نوار میکرد..
گذشت, تا زمانی که تنها فریاد عقلم را می شنیدم..
درست مقابل پرتگاه خونین و سرخی همچو برزخ
در حالی که صدای رعب انگیز لاشخورهایی که بالای تپه به انتظار سقوطم
بودند بدنم را به لرزه می انداخت,..
و تنها همین را میگفت:
“در فکر انتقام بودی ولی حواست نبود سر دور برگردان داشت صدایت میکرد”
اززبان نویسنده رمان:
یه رمان همخونه ای. طنز . #عاشقانه.بعضی جاها #غمگین و تقریبا #اجتماعی.
پایان خوش