همونطور که توی جلد اول
دیدیدم بنا بر دلایلی ندا و مبینا با هم به
آلمان سفر میکنند و ادامه تحصیل
میدند و زندگی تازهای شروع میکنن.
این وسط دختر ندا آیشین زندگی رو
براش شیرین و گاهی تلخ کرده!
خوب خودتون میخونید و میفهمید.
گاهی وقتاما آدما کارایی می کنیم که حتی به ذهنمون هم خطور نمیکنه که ممکنه همین کاره باعث بشه زندگیمون تغییر کنه. تغییری که باعث میشه ما رو وارد یه دنیای دیگه کنه...دنیایی که میتونه ...پراز شادی ..غم...خیانت..یا حتی وفاداری باشه.....
واماآدمای قصه ی ما ،توی این قصه یه دختر داریم که معمولیه دختری که مثل همه ی رمان هایی که خوندین نه خانواده ی پولداری داره ونه قیافه ی زیبایی ولی یه قلب داره که به اندازه ی دنیا بزرگه وسرشار از مهربونی وخواستنه ودرظاهر شاد اما در باطن لبریز از غم واندوهه .....
دختری که شاید روایتگر زندگی یکی از شماها باشه.. این الهه ی غم داستان به خاطر مشکلی که داره مجبور میشه پرستار آقا پسر قصه ی ما بشه واین ارباب دل مغرور قصه به خودش اجازه ی هرکاری رو میده وباعث میشه این دختر ما رو یه خورده حرص بخوره ....واتفاقایی می افته که باعث میشه رمان درعین رمانتیک بودن یه ذره پلیسی هم بشه ....
پایان خوش
دوتا دختر یکی شیطون یکی اروم... مریم و شیما... زندگی عادی...
هیز بازی های عادی دخترونه...
دانشگاه...کلا یه زندگی عادی دارن..
تا اینکه دو تا موجود عجیب از نوع کنیاناییرا وارد زندگی اینا میشن...
و اونها رو مجبور به انجام بعضی کارا میکنن و در نهایت...
عهد اقاقیا، راجع به زندگی دختری از نوادگان قاجاره که طبق خواستهی پدربزرگ مرحومش که بسیار براش عزیز بوده، راهی ترکیه میشه تا میراث خانوادگیشونو برگردونه. اما با موانعی روبرو میشه که فکرشم نمیکرده و...
در مورد دوتا دختره که تو لواسون زندگی میکنن و دانشگاه تهران قبول میشن و دوتا پسر ک هم دانشگاهی و همسایه این دختران باید ببینیم چی میشه و سرنوشت برای. اینها چی میخواد...