داستان در مورد دو پسر که مادرشون رو از دست دادن و پدرشون یک آدم هوس بازه و با دختری به اسم سونیا که خیلی کوچیک تر از خودشه عقد میکنه. اما این دختر، انسان معمولی نیست و عاشق پسر کوچیکتر حمید میشه و هرکاری می کنه تا باهاش وارد رابطه شه، ولی شاهین خودش عاشق دختر دیگه ای هست و وقتی به نتیجه نمیرسه به شاهین سم میده. برادر شاهین برای بهبود حالش اون رو ب شمال میبره و اونجا اتفاقاتی براش میفته که باورش سخته و زندگیشو تغییر میده...
دوتا دختر یکی شیطون یکی اروم... مریم و شیما... زندگی عادی...
هیز بازی های عادی دخترونه...
دانشگاه...کلا یه زندگی عادی دارن..
تا اینکه دو تا موجود عجیب از نوع کنیاناییرا وارد زندگی اینا میشن...
و اونها رو مجبور به انجام بعضی کارا میکنن و در نهایت...
داستان در مورد سرنوشت یک روح است که از هویت خود باخبر نیست و دلیل مرگش را نمی داند بین دنیای زندگان و مردگان گرفتار شده و تا دلیل مرگش را نفهمد به او اجازه وارد شدن به عالم اموات را نمی دهند در این میان او با پسری آشنا می شود که توانایی دیدن ارواح را دارد حوادثی اتفاق می افتد و ماجراهایی پیش می آید که سرانجام آن پسر قبول می کند روح سرگردان را در رسیدن به خواسته اش کمک کندزاویه دید این رمان از زبان اول شخصه و توسط دختر و پسر داستان بیان می شه
این روایت زندگی دختری به اسم نیلوِ که متوجه تغییرات عجیبی در خودش میشه و پسری به اسم سموئل که برای محافظت وارد زندگیش میشه...
دانلود رمان طالع اغبر... البرز محتشم به تازگی رهبر گروه بزرگی از خونآشامهای اصیل شده. مردی مستبد و یکهتاز که تو ملک شخصیش یک درخت ارس رشد کرده. درختی که فقط خود البرز میدونه چه راز ترسناکی پشتش پنهان شده.
البرز پانزده سال پیش به خاطر تنهایی و عذاب وجدان زیادی که به خاطر قتلعام طایفه گرگینهها داشته، یک دختر بچه پنجساله رو به فرزندخواندگی قبول میکنه تا حواسش از مشکلات و عذاب وجدانش پرت بشه. نهال، دختر بانمکیه که انسانه و هیچ نمیدونه پدرخوانده عزیزش خونآشامه.
البرز به شدت نهال رو دوست داره ولی همیشه از اینکه هویتش برای دخترک فاش شه میترسه…
(اغبر به معنی شوم / تاریک / اغبارآلود)