دانلود رمان مرثیه ای برای خویشتن… داستان در مورد مرگ دختری هست، توی قبر خوابیده ولی میبینه که بالای سرقبرش چه اتفاقی خواهد افتاد و تمام حرکات و حرفارو می شنوه و حس می کنه و…
کنارت جمع شدن زانو زدن به سوگ نشستن، چه خرمایی میخورند، تو آرام زیرخاک فقط تماشا می کنی،
چه کسی بیشتر از همه برای تو اشک ریخت؟ چه کسی اشک مصنوعی ریخت؟
دسته دسته لاشخورها می آیند؟ چه سفره رنگی برای تو انداختن اما تو همچنان ساکتی، نه حرفی نه سخنی.
اعلامیه ها به دیوار چسبیدن. داخل قبر چه چیزهایی میبینی؟
شاید سوسک قهوه ای رنگ با چشم های قرمز و پاهای کوچک بلورین وشاخک های چون تارمو روی صورتت وول بخورن،
یامورچه مشکی رنگ که به دنبال غذا روی پاهایت حرکت می کنند،
راه گریزی نیست خاک تمام راه های فرار و بسته هر چقدر داد و فریاد بزنی،
بی فایده اس، هه بیچاره حتی نمی توانی از جایت بلند شوی،
نگران نباش اطرافیان کناره سنگ قبرت فانوسی روشن کردن که از تنهایی نترسی، شاید هم بترسی، چاره چیست؟
آیا از شیاطین وجن فرار میکنی؟ که بخواهند گلویت را پاره کنن،
یا چشم هایت را از حدقه بیرون در بیاورند از کدام یکی وحشت داری،
هیچ استرسی نداشته باش، تلقین نکن، حقیقت بپذیر،
باخودت تکرارکن، که تو مرده ای و هیچ راه برگشتی نیست،
با دنیای جدید درون خاک زندگی کن…
اگر شما نویسنده رمان هستید و از انتشار رمان در این سایت رضایت ندارید میتوانید درخواست حذف دهید
دانلود رمان مرثیه ای برای خویشتن... داستان در مورد مرگ دختری هست، توی قبر خوابیده ولی میبینه که بالای سرقبرش چه اتفاقی خواهد افتاد و تمام حرکات و حرفارو می شنوه و حس می کنه و…